چند روز پیش واسه انجام یه کارِ اداری رفته بودم رباط کریم. وقتی کارم تموم شد، تصمیم گرفتم با تاکسی برگردم پرند. من معمولاً واسه رفت و آمد به رباط کریم از قطار (ریل باس) استفاده میکنم، ولی ایندفعه چون باید خیلی زود برمیگشتم پرند، فرصت نداشتم که منتظر اومدن قطار بنشینم.
رفتم به جایگاه تاکسیهای پرند، منتهی بازم باید چند دقیقهای منتظر میموندم تا تاکسی پربشه. جلوی پام یه پراید سفید توقف کرد و داد زد: «پرند میری؟» فوراً سوار شدم. یکنفر بیشتر جا نداشت. سه تا مسافر خانم میانسال داشت و من این وسط واقعاً اضافی بودم.
مردک صدای ضبطش رو زیاد کرده بود و آهنگ مورد علاقهشو گوش میداد؛ ذرهای بدون اینکه ملاحضهی چهارتا مسافرش رو بکنه. یکی از خانمها که گویا سردرد گرفته بود، از راننده خواست که آهنگ رو قطع بکنه. راننده که بهش میخورد 30 سالش باشه، فقط دو - سه تا دونه از صدای ضبط کم کرد. عملاً با منظور گفت «همینی که هست».