وبلاگ سید حمید حوائجی

وبلاگ سید حمید حوائجی

محلی برای ثبت خاطره‌ها، بیان نظرها، و انتشار عکس‌های من
وبلاگ سید حمید حوائجی

وبلاگ سید حمید حوائجی

محلی برای ثبت خاطره‌ها، بیان نظرها، و انتشار عکس‌های من

نگهداری از خرگوش در خانه؛ آره یا نه؟

الان داشتم پست یکی از کاربران بلاگ اسکای رو می‌خوندم که توی وبلاگش به داشتنِ خرگوش ابراز علاقه کرده بود. واسش کامنت نوشتم و خیلی خلاصه شده از مصائب نگهداری از خرگوش گفتم. توی این پست می‌خوام به مشکلات نگهداری از خرگوش و به‌طورکل، حیوانات خانگی اشاره بکنم.


موچی خانم، خرگوش ما.

اولین نکته اینه که سعی کنید به احساسات زودگذر خودتون در مواجهه با حیوانات ناز و کیوتی مثل خرگوش غلبه کنید و تسلیم احساسات نشید. یه نکته‌ی کلی درباره‌ی همه‌ی حیوانات خونگی اینه که خیلی بهشون وابسته میشید و اگه واسشون مشکلی به‌وجود بیاد، دلواپسی و اضطراب داغون‌تون می‌کنه.

درخصوص خرگوش باید بگم که علاقه‌ی زیادی به جویدن سیم، کابل، نخ، موکت، فرش، پتو، کفش، دمپایی، درب‌های چوبی، و ... داره. خرگوش به‌طور معمول برای فرسوده کردن دندون‌هاش و جلوگیری از رشد بی‌رویه‌ی اونها، به جویدن اشیاء نامبرده روی میاره. 

به‌هیچ‌وجه نمیشه حریف این حیوون شد و هرکاری بکنید، باز هم اشیاء خونه‌رو می‌جوه. خرگوش خیلی به دعوا کردن حساسه و برخلاف ظاهر آرومی که داره، اگه باهاش بد برخورد بکنید، مثل شتر کینه به دل می‌گیره و در یک موقعیت مناسب با گاز گرفتن تلافی می‌کنه.

خرگوش به جویدن مبلمان خیلی علاقه داره. اگه قصد دارید خرگوش بیارید به خونه‌تون، روی مبلمان حتماً روکش بندازید. این حیوون رو باید یک اتاق جداگانه واسش درنظر بگیرید و بیشتر مواقع بذارید همونجا باشه، وگرنه به مبلمان خونه آسیب می‌رسونه.

غذای اصلی خرگوش، یونجه‌ی خشک‌شده است و همیشه باید ظرف غذاش پر از یونجه باشه. درکنارش می‌تونید بهش مقدار کمی سبزی خوردن (شسته شده)، سیفی‌جات، یا میوه بدید. یونجه خیلی مغذی هست و به‌علت فیبر بالایی که داره، دندون‌های خرگوش رو فرسوده می‌کنه.


منزل اختصاصی خرگوش ما :)

شکم این حیوون زودبه‌زود کار می‌کنه. مدفوع خرگوش گرد و سیاه هست و گاهی اوقات ممکنه جاهایی از خونه به غیر از توالت اختصاصی خودش پی‌پی بکنه. 


مدفوع گرد و سیاه خرگوش

خرگوش خیلی به خوردن چیزای شیرین مثل شکلات، قند، کیک، شیرینی، گز، سوهان، و امثالهم علاقه داره و اگه ظرف شیرینی در دسترسش باشه، با ولع تمام شروع می‌کنه به خوردن اونها. بعدش هم به احتمال زیاد دل‌درد می‌گیره و باید ببرینش بیمارستان حیوانات تا معاینه بشه و واسش دارو تجویز بکنن.


دماغ و دهن موچی خانم :)

و اما داستان خرگوش من. یکی از روزهای سرد زمستون 1398، درست موقعی که کرونا تازه اومده بود و مردم خیلی ترسیده بودن، این خرگوش رو توی یکی از کوچه‌های پرند پیدا کردم. یه‌دفعه جلوی پام سبز شد و انگار قسمت این بود که بیاد با ما زندگی بکنه. من موضوع رو به مامانم گفتم و اونم موافقت کرد که حیوون رو بیاریم به حیاط خونه‌مون و ازش مراقبت بکنیم تا تلف نشه.

خودم فکر می‌کنم صاحب قبلی‌اش از ترس اینکه حیوون بیچاره ناقل کرونا باشه، انداخته بودش بیرون. خیلی ترسیده بود و لاغر شده بود. یک هفته طول کشید تا با ما دوست بشه. بعد از یک هفته، خواهرم بیشتر مسؤولیتش رو برعهده گرفت و تا الان که این یادداشت رو می‌نویسم، خیلی به خرگوش وابسته شدیم و دیگه نمی‌تونیم هیچ‌جوره از خودمون دورش کنیم. به رغم اینکه اذیت‌های خودشو داره، ولی دیگه کار از کار گذشته و ما بهش وابسته شدیم. مثل اعضای خونواده‌مون شده. درکل پیشنهاد من اینه که قید حیوون خونگی رو بزنید، چون خیلی مسؤولیت داره و وابستگی میاره. 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد